امروز صبح (یکشنبه 30 تیر 92) ساعت 9 بود که موبایلم زنگ خورد معمولا شبها سایلنت میکنم اما اینبار از یادم رفته بود !کد تهران بود فکر کردم کورس ، مهرداد ، یا انتشارات راز نهانه ! اما گفت از خبرگزاری " ایبنا " ( خبرگزاری کتاب ایران ) تماس میگیریم !
چیزی حدود 80 درصدم تو خواب بودم و با 20 درصد باقیمانده و بعد از کلی نادعلی گفتن یک چشمم باز شد و به سواالات آقای فرشاد شیرازی خبرنگار محترم جواب می دادم اما از شما چه پنهان بیشتر سوالا رو اشتباه پاسخ گفته بودم
یه تعداد هم خودش ، اشتباه برداشت کرده بود !
مثلا من نگفته بودم بهروز در کتاب «همان گناه همیشه» اش شعر شاعران ایوان رو به چاپ رسونده!
یا مجموعه ی « غزل عشق است » شعر کردیه ! و ... اشتباهات دیگر
ولی همونجور که خودش گفته بود چند دقیقه ی بعد رو سایت خبرگزاری بود
تازه فهمیدم که مثلا من داشتم طی این مکالمه مصاحبه می دادم و خودم نمی دونستم !
با این حال برای معرفی مجموعه بد نبود :
لینک مصاحبه ام با "خبرگزاری ایبنا "
...................................................................................................................................................................
1) غزل " من و تو "
....................................................................................................................................................................
2) غزل " چه شد !؟ "
چه شد اینگونه دلت از تپش و شور افتاد؟!
روی شادابِ تو کِز کرده و مهجور افتاد
به دو راهی نرسیدیم ، چه شد یکباره
راه ، کج کرد و دلت از دلِ من ، دور افتاد؟
آفتاب ، از دلِ چشمانِ تو پیدا می شد
پلک ، برهم زدی و ماهِ من از نور افتاد
دستگاهِ تو ، مگر رویِ خوشی ساز نبود؟!
نوبت ما که شد از شور ، به ماهور افتاد؟!
غرقِ دریای خودم بودم و دربند شدم
دلم – این ماهیِ سرگشته – چو در تور افتاد
من و محکومیِ عشقِ تو ، همانجایی که
قرعه ی رفتنِ بر دار، به منصور افتاد
باز باران و تب و خستگی و تنگِ غروب
همه اسبابِ پریشانی من ، جور افتاد
.....................................................................................................................................................................
دانلود غزل کردی " کم خود بگر ئرامان "
...........................................................................................................................................................................................................................
سلام عزیز
مطالبت را خواندم. جالب بودند.! وقت کردی و قبال دانستی، به من هم سربزن . منتظرتم! روزگارت خوش!
دیدارستان
چشم ، حتماً
درست که قابل تحمله
جواو سوالمو نیاید
آها راس میگی ایمان جان من حواسم به سوالت نبود یا شایدم از یادم رفت پاسخ بدم
نه عزیز نمیتونه امتحان بده چوننمره ی قبولیش و گرفته !
سلام وبت خیلی قشنگو جالبه...
به منم یه سری بزن اگر با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن...
منتظرما[نیشخند][چشمک]
موفق باشی[گل][بدرود]
چشم خواهم آمد لینک هم نکردین نکردین
لینک شدین
استاد سرکلاستون کیسل آوردیم یادته!!!!؟؟؟؟؟؟تو قلم چی منظورمه!!!!؟؟؟؟؟
بله بله بله...
سلام و درود.
مطالب و اشعارتون رو خوندم و لذت بردم.
با اجازتون میخام دعوتتون بکنم به یه وب
البته یه وب که خیلی بیشتر از یه وبه،یه احساسه،یه ترسه یه......
ما از ایدزی ها چقدر می ترسیم؟اصلا شده که فک کنیم علت این ترس چیه؟
وبلاگ ایدزی ها ساخته شد تا یه جورایی از بار روانی ایدز در جامعه بکاهیم.
تا یک ایدزی دردش ایدز باشد نه طرد شدن از جامعه ای بیمار
به نظر من درد یک ایدزی جامعه است،جامعه ای که خودش مبتلاست.
مردمی که روزگار سیاه و سفید خودشان را با آرزوی رنگ ها میگذرانند.دیروز سبز ،امروز بنفش و فردا خدا میداند چه میخواهند،این علامت ایدز جامعه است،ازمایش نمیخواهد و بیماران مظلومی هستند که در این میان بی رنگ می میرند و جان می سپارند.
لطفا لینکمون کنید و ما رو یاری دهید.
ما وجدان انسانی شما را مشتاقانه پذیرا هستیم.
منتظرتون هستیم.
لینک شدین عزیز
اومدم وخوندم خیلی از پست هاتونو!
دلم گرفت و بسیار متأثر شدم !
حالا شناختین استاد!!!!!!!؟؟؟؟؟؟
بله بله بله...
مهندس رحمانی عزیز
ن استاد من دکتر کیانی هستم!!!واقعا ک چرا منو نشناختین؟؟؟؟؟؟
بله بله بله دکتر کیانی
حالا چرا این شکلکت اینقدر عصبانیه !
قرار ما رو با خودتون ببرین دعوت !!!
واس اینکه منو نشناختین شکلکه هم از دستتون عصبانی شد!!!! دعوت خوران منظورتونه!!!!؟؟؟؟؟هرجایی شما امر بفرمایید ما با دل وجان درخدمتیم
نوش جان !
شما خودتون تناول بفرمایید ! ما روزه رو ادامه میدیم !
سلام ببخشید اقاقصدجسارت نداشتم صلاح وبلاگ خویش خسروان دانند...
وکاش ان لحظه راهرگزبه چشمانم نمیدیدم
نگاهت راپس ازانکه ندادادم:خداحافظ...
عجب زیباکتابتون روتموم کردین واقعا این غزل خداحافظ یه چیزدیگس....همه کتابتون یه طرف این یه طرف دیگه
مرسی خانم 8 علامت سوال جان !!!
آره مجموعه شعر "دری به باغ پریشانی ام" با غزل "سلام" آغاز شد و با غزل "خداحافظ" پایان پذیرفت !
ولی من کتابم و ندارم !!
پس ماهم شمارو در ادامه دادن روزه یاری میکنیم!!!!!!استاد چجور وب درس کنم؟؟؟؟میشه راهنماییم کنید؟؟؟؟
فک نکنم چیز سختی باشه! قبل از اون بایستی ایمیل درست کنی
اگه نتونستی درست کنی چشم
باشه ممنون استاد
سلام
تولدت مبارک
خوشحالم خداوند27مردادراباتولدشماکامل کرد.
ایشاله صدساله شی.
سلام صادق جان
مرسی
25 مرداد تولد نازنینت مبارکها !
!!! هزاران دست هم به سویــــــــم دراز شود
… پــــــــس خواهم زد
… تنــــــــــها
… تمنای دستان تـــــــــــو را دارم
بــــــاور کن خیلی حـــــــرف است
، وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی
… که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای
من عاشقانه به جای تو باز خواهم گشت
اگر تو پس بزنی این خلاف معمول است !
سلام عمو خوبی.
شعری که برام فرستادی خیلی خیلی قشنگ بود الان گذاشتمش تو وبلاگم.
اگه باز هم داشتی بی زحمت برام بفرست ...
وبلاگت معرکه س !
سلام بزرگوار! کم پیدایید! دارم تمام مطالبتونو میخونم...خیلی قشنگ سروده ایید...انگار شعرتون حرف دله! ساده اما پر از مفهوم
لطف داری نارسیس عزیز
ناقابلند
ن و محکومیِ عشقِ تو ، همانجایی که
قرعه ی رفتنِ بر دار، به منصور افتاد
سلام بهنام جان
تقدیم تو باد این غزل
درود.
هردو غزل را خوندم . زیبا وبا احساس بودند.
هردو از جنس نور دلم را گرما بخشیدند ولذت بردم.
بازم میگم :
شیر مادر حلالت .
اما جسارتا غزلهای کردیت یه چیز دیگن. خیلی به دل میشینن شاید چون زبان مادری مونه . بهر حال دست مریزاد.
غزل های کردی ام دستت و می بوسند
واقعا که ! این دم پایان نامه فاومدم تموم شعرهای پستاتو خوندم !از دلتنگی ویواشکی گریه هم کردم .....
نفرین به شعرهایم اگر چشم های تو
این گونه از شنیدن شان گریه می کنند.
ایشالله که بانمره 20 پایان نامه ت و بگذرونی
سلام آقای محمدی حال شما؟
خوبی بزرگوار؟
آقا شما کم پیدایی؟ یا ما افتخار زیارت نداریم؟
به هرحال ما مخلصیم.
سلام حسین خان
نه ! ما افتخار زیارت نداریم !
زونم وسیایه د ای محبسه/
د ای دنیای ِ پر د قفسه/
رفیقم قفس،عزیزم قفس
دنیاهم قفس/
خداچاره چوو,مفتلابیمه شل شکتم برسن نفس/
وریایه الم نفس هی نفس/
نفس های د کو،تو هم های قفس/
مه د کو قفس,تو د کو قفس/
هناسَم سی بی ،مرم بی نفس/
بیا رها که ،ظالم اژ قفس/
رفیق و عزیز،دنیاونفس/
محتاج نظراستاددرباره این چندبیت ناقص ازاحساسم هستم سپاس .باتشکرعلی ملک میرزایی